تاریخچه معماری آلمان
وقتی صحبت از معماری آلمان در میان باشد، بسیاری بلافاصله به یاد مدرسه باوهاوس و تاثیر آن در هنر معماری جهان میافتند. این در حالی است که معماری این کشور از تاریخی غنی، متنوع و طولانی برخوردار است. و به نوعی از روم باستان تا پست مدرنیسم، همۀ سبک های مهم اروپا را در بر دارد.
بناهای باشکوه و شهرهای زیبای آلمان، در هر دورهای، تحت تاثیر سیاست، تاریخ، اقتصاد و فرهنگ زمان خود ساخته شدهاند. شاید به همیندلیل است که در شهرهای مختلف آلمان، سبکهای مختلف معماری دیده میشود. و معماری هر شهر با شهرهای دیگر متفاوت می باشد.
به طور مثال در بخشی از این کشور، آثار مربوط به امپراتوری رم باستان وجود دارد و در قسمتی دیگر، ساختمانهای تاثیر گرفته از هنر معماری رومانِسک، گوتیک و رنسانس قرار گرفتهاند. البته بخشی از آثار معماری آلمان نیز در دوران جنگهای جهانی اول و دوم تخریب شدهاند و پس از جنگ، ساختمانهای بسیاری که تخریب شده بودند، براساس مکتب مدرنیسم مورد بازسازی قرار گرفتهاند.
این تغییرات در حالی صورت گرفته است که کارشناسان حوزه معماری معتقدند؛ معماری آلمان تا پیش از دوران معماری مدرن، شرایط بهتری داشته است. به اعتقاد آنان، آثار جدید معماری آلمان، سرد و بیروح هستند و نمیتوانند پاسخگوی نیاز شهروندان آلمانی باشند. معیار در معماری مدرن حذف تزیینات غیر ضروری از ساختمان و تاکید بر عملکرد و ساختار است.معماری مدرن بر چهار اصل استوار است ۱-استفاده از تزیینات جرم است.۲- باید به قابلیت مصالح اعتماد کرد. ۳- فرم تابع عملکرد است.۴- خانه ماشینی برای زندگی است.
در این گزارش، نگاهی به تاریخچه و شرایط معماری حالحاضر آلمان انداختهایم که در ادامه میخوانید:
شواهد تاریخی نشان میدهد که امپراتوری روم باستان، تاثیر به سزایی در معماری مناطق مختلف اروپا داشته است. رومیان هر بار بر منطقهای سلطه پیدا میکردند، معماری آن منطقه را نیز تحت تاثیر خود قرار میدادند. بدینترتیب، هنگامی که امپراتوری روم، بخش عظیمی از آلمان کنونی را تحت سلطه خود درآورد، سبک خاص معماری خود را نیز در این منطقه توسعه داد. و باید در نظر داشت که امپراطوری روم در دوره از تاریخ بخش زیادی از آلمان را در تصرف داشته است. و از باقی ماندۀ معماری روم باستان مربوط به ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال پس از میلاد مسیح می توان از دیوارهای کهنی که مرز امپراطوری روم را تعریف می کردند نام برد.
شهر تریر، قدیمیترین شهر آلمان است که زمانی مستعمره امپراتوری روم به شمار میآمد. این شهر امروزه با وجود حمام آب گرم و تماشاخانهاش و همچنین با دروازه تاریخی پرتا نیگرا، مجموعه بینظیری از تاریخ معماری روم باستان را در اختیار دارد. این شهر ۵۰ کیلومتر تا لوکزامبورگ فاصله دارد. و بسیاری معتقدند که سنگ بنای این شهر ۱۷ سال قبل از میلاد مسیح (ع) گذاشته شده است.
ظهور سبک “معماری پیش از رومانسک”
واضح است که شهرهای آلمان تنها تحت تاثیر امپراتوری روم باستان ساخته نشدهاند. همانطور که پیشتر گفته شد، تحولات تاریخی، سیاسی و بهخصوص هنری، تاثیر بهسزایی در معماری آلمان داشته است. به طور مثال، سبک “معماری پیش از رومانسک” از اواخر قرن هشتم میلادی در هنر اروپای غربی شکل گرفت و تا قرن یازدهم میلادی نیز ادامه داشت. این واقیت را نمی توان نادیده گرفت که با نگاه به معماری ساختمان ها در آلمان تاثیر سبک های مهم و تاثیر گذار اروپایی را می توان دید.
در آلمان نیز بناهای زیادی تحت تاثیر این سبک ساخته شدند. از جمله این آثار، میتوان به صومعه لرش اشاره کرد. صومعهای که قدمتی بیش از هزار سال دارد و در سده ۹ میلادی، یکی از مراکز قدرت اروپا بود. این صومعه از سال ۱۹۹۱ میلادی در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار گرفته است. این سومعه در شهر لرش، در جنوب غربی آلمان قرار دارد.
توسعه ساختمان کلیساها
از قرن ۱۰ میلادی، سبک جدیدی با عنوان رومانسک در هنر معماری اروپا شکل گرفت که تا اوایل قرن سیزدهم میلادی ادامه داشت. برای طرفداران این سبک معماری، کلیسا از جایگاه ویژهای برخوردار بود و مکانی برای سخنرانی، موعظه و تجمع مردم به شمار میآمد. بزرگترین کلیسای دوران مسیحیت با نام Speyer در قرن یازدهم میلادی در دوران معماری رمانسک ساخته شد.
از ویژگیهای اصلی این سبک معماری میتوان به توسعه طاقهای نیم دایرهای، پلانهای متقارن و پنجرههای کوچک اشاره کرد. بسیاری از کلیساهای قدیمی موجود در آلمان در این دوره ساخته شدهاند که از میان آنها میتوان به کلیسای جامع اشپیر اشاره کرد. کلیسای اشپیر ساختمان زیبایی با ۴ برج و دو گنبد در سال ۱۰۳۰ توسط کنراد دوم ساخته شد و در پایان قرن یازدهم دوباره بازسازی شد.
این کلیسا، بزرگترین ساختمان دنیای مسیحیت در قرن یازدهم میلادی به حساب میآمد. همچنین کلیسای جامع ماینتس و کلیسای جامع شهر ورمس نیز از دیگر کلیساهای آلمان هستند که بر اساس سبک رمانسک ساخته شدهاند. در شهر تاریخی cologne می توان ۱۲ نمونه از کلیساهایی که در این دوران ساخته شده اند را دید.
استیلای کلیساها بر جوامع
البته ساخت کلیساهای آلمان تنها به دوره رومانسک محدود نبود و در دوره گوتیک نیز ادامه یافت. هنر معماری گوتیک در اواسط قرن ۱۲ میلادی در جریان بازسازی کلیسای سنت دنیس فرانسه پا به عرصه وجود گذاشت و تا اواسط قرن شانزدهم میلادی در اروپا وجود داشت. بسیاری از کارشناسان معماری، این دوره را به عنوان دوران استیلای کلیسا بر جوامع میشناسند. وجود تعداد زیادی از کلیساها با سبک معماری دورۀ گوتیک در سراسر اروپا میتواند تاییدی بر این نظریه باشد.
چرا که این سبک همواره در خدمت کلیسا بوده است. نخستین ساختمانی که در کشور آلمان به این سبک ساخته شد، کلیسای Liebfrauen است که در سال ۱۲۳۰ بنا شده است. بنای مهم دیگر که در آلمان به این سبک ساخته شده، کلیسای جامع فرایبورگ است. امروزه از این کلیسا، تنها برج ۱۱۶ متری آن باقیمانده است. کلیسای فرایبورگ یا مینستر ( بانوی ما) در جنوب غربی آلمان و در شهر فرایبورگ می باشد.
این برج، تنها برج کلیسایی در آلمان است که ساخت آن در قرون وسطی به پایان رسید. همچنین کلیسای جامع کلن، دیگر اثر معماری آلمان است که هنر گوتیگ در آن دیده میشود. این کلیسا، دومین کلیسای جامع جهان(پس از کلیسای جامع میلان) با سبک گوتیک به شمار میرود. ساخت این بنا در سال ۱۲۴۸ آغاز شد و پس از یک دوره وقفه طولانی در سال ۱۸۸۰ تکامل یافت. این کلیسا در قرن سیزدهم میلادی کلیسای مادر و بزرگترین کلیسای کشور آلمان بود.
جالب است بدانید که گوتیک آجری نیز سبکی خاصی از معماری گوتیک است که در شمال آلمان رواج داشت. این سبک به دلیل کمبود سنگ در منطقه شمال آلمان و حتی اروپا شایع شد. از بناهای ساختهشده با این سبک میتوان به تالار بزرگ شهر اشترالزوند اشاره کرد. گوتیک آجری نام سبکی خاص از معماری گوتیک می باشد که در اروپای شمالی و مخصوصا مناطق اطراف دریای بالتیک رواج داشت.
ساخت بناهای غیرمذهبی
هر چند معماری گوتیک به ذائقه سران کلیساها خوش میآمد، اما مخالفان زیادی هم داشت. مخالفان سبک گوتیک در آلمان معتقد بودند که باید بار دیگر به سوی مؤلفههای هنری روم و یونان بازگشت و آن عناصر را احیا کرد. بالاخره با ظهور اومانیسم، معماری گوتیک به تدریج پایان یافت و دوره رنسانس آغاز شد، این دوران معماری رومی را احیا کرد و به سلطۀ کلیسا بر معماری پایان داد.
رنسانس، جنبش فرهنگی مهمی بود که آغازگر انقلاب علمی، اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد. در این دوران، ساخت بناهای غیرمذهبی مانند کاخها، ویلاهای ییلاقی، احیای معماری روم و یونان و استفاده از تزیینات در دیوارهای ساختمانها رواج پیدا کرد. دوره رنسانس در کشور آلمان از شهرهای تورگاو، آشافنبورگ و لاندسهوت آغاز شد. از مشخصههای دوران رنوسانس، نوزایی عناصر فرهنگی روم و یونان باستان بود.
اولین بنای ساخته شده در این دوره در کشور آلمان، نمازخانه خانوادگی فاگر در کلیسای سنت آنه بود. از دیگر آثار این دوره در کشور آلمان میتوان به محوطه قلعه تراوسنیتس و کاخ لاندسهوت اشاره کرد که توسط هنرمندان ایتالیایی ساخته شدند. شورای شهر Augsburg از دیگرمعماری هایی است که در دوره ی رنسانس بین سالهای ۱۶۱۴ تا ۱۶۲۰ میلادی ساخته شد.
توسعه معماری باروک و روکوکو در آلمان
معماری رنسانس نیز مانند سایر سبکهای پیش از خود، به تدریج رو به افول گذاشت و از اوایل قرن هفدهم تا اواسط قرن هجدهم، سبک باروک در اکثر کشورهای اروپایی رواج یافت. جالب است بدانید که این سبک در آلمان دیرتر از بقیه مناطق اروپا و پس از جنگهای مذهبی سی ساله آغاز شد. در حقیقت معماری باروک سبک پیشرفته تر معماری رنسانس بود.
با این وجود، سبک باروک در شهرهای جنوبی کشور آلمان رواج بیشتری داشت. معماری باروک آلمان در بناهای سلطنتی و حکومتی تحت تاثیر ایتالیا بود. بالتازار نویمان را میتوان بهترین معمار دوره باروک در آلمان نامید. کلیسای ویرزنهایلگن ( چهارده قدیس) که توسط این معمار طراحی شد، بیشک یکی از شاهکارهای معماری کشور آلمان به شمار میآید. طراح این کلیسای زیبا بالتازار نویمان بود، که با ایجاد فضای سیال و مواج توانست یکی از جدید ترین آثار معماری باروک را به وجود آورد.
از ویژگیهای معماری این کلیسا میتوان به بهرهگیری فراوان از نور طبیعی، استفاده از خطوط موجدار و دوار اشاره کرد. همچنین کاخ وورتسبورگ نیز براساس سبک باروک ساخته شده است. جالب است بدانید که سبک باروک آلمان بر معماری روسیه و هلند نیز تاثیر گذاشت و باعث شد تا بناهایی با این سبک در این کشورها ساخته شوند. در سبک باروک معماری کاخ ها و تزیینات آن ها مورد توجه خاصی قرار می گرفت.
در اواخر دوره باروک نیز سبک روکوکو به راه افتاد. این سبک در واقع در واکنش به شکوه و جلال افراطی کاخهای آن زمان پدید آمد. کاخهای آگوستوسبورگ، سَنسوسی و قلعه وایسناشتاین از جمله بناهای معروف آلمانی هستند که به سبک روکوکو ساخته شدهاند. واژۀ روکوکوبرگرفته از واژۀ فرانسوی به معنای سنگریزه می باشد. این دوره همزمان با عصر اقتدار زنان در تسخیر دربارهای اروپایی، پیش رفت.
بازگشت به هنر باستانیان!
در نیمه دوم قرن هجدهم میلادی، مکتب نئوکلاسیسم در واکنش به سبک باروک وارد آلمان شد. این مکتب مبتنی بر آفرینش آثار هنری و ادبی با الهام از هنر یونان و روم باستان و بازگشت به اصول و ارزشهای زیباییشناسی دوران باستان بود. نئو کلاسیسم، به دنبال ایجاد معماری ایده آل با الهام از هنر باستانیان بود، مکتب نئوکلاسیسم تحت تاثیر نهضت روشنگری پیشتر در فرانسه و ایتالیا آغاز شده بود و در نیمه قرن هجدهم میلادی، آلمان و سایر کشورهای اروپایی را نیز فراگرفت. این سبک بر پایه عقل و منطق استوار بود.
این مکتب در آلمان، با ساخت باغ انگلیسی ورلیتز آغاز شد. بر خلاف باغهای سبک باروک که ساختاری هندسی و منظم داشتند، این باغ با توجه به ویژگی باغهای انگلیسی به شکلی آزاد طراحی شد، ساخت این باغ در اواخر قرن ۱۸ میلادی بود.
دروازه براندنبورگ، بنای شناختهشده دیگری در آلمان است که به سبک نئوکلاسیک ساخته شد. از معماران شناختهشده سبک نئوکلاسیسیسم آلمان، میتوان به کارل فریدریش شینکل اشاره کرد که آثار منحصر به فردی مانند ساختمان تئاتر ملی برلین و موزه آلتس را از خود به یادگار گذاشته است. کارل فریدریش شینکل به معماری یونان بیشتر ازمعماری رم باستان توجه داشت.
حرکت به سمت نوگرایی
یک قرن پس از ظهور مکتب نئوکلاسیسم، سبک هنر نو با هدف جدایی از گذشته و ابداع فرمهای جدید در اروپا شکل گرفت و بهتدریج وارد آلمان شد. این هنر از فرمها و ساختارهای طبیعی، مخصوصا خطوط منحنی و مواج گلها و گیاهان تاثیر می گرفت. این مکتب با نامهای مختلفی و تقریباً به طورهمزمان در بسیاری کشورهای اروپایی رواج یافت. که هرکدام با دیگری تفاوتهایی هم داشتند.
هنری وان دوولد معمار و طراح بلژیکی و فردی تأثیرگذار در جنبش هنر نو بود. او مدت زیادی در کشور آلمان زندگی کرد و تأثیر چشمگیری بر معماری و طراحی این کشور در اوایل قرن بیستم گذاشت. وی از اولین معماران و طراحان داخلی بود که در آثار خود از خطوط منحنی انتزاعی و صریح استفاده کرد و مخالف تقلید از سبکهای تاریخی در آثار هنری بود. از آثار او در کشور آلمان می توان به طراحی داخلی موزه فولک وانگ اشاره کرد. موزه فولک وان یکی از مهم ترین موزه های آلمان در شهر اسن است.
تاسیس مدرسه باوهاوس
در قرن بیستم میلادی، معماران اروپایی به فکر حذف تزیینات غیرضروری ساختمان و تمرکز بر عملکرد و ساختار بناها افتادند. بدینترتیب سبک معماری مدرن در اروپا شکل گرفت. جالب است بدانید که معماری مدرن در آلمان از ساختمانهای صنعتی آغاز شد.
از جمله ساختمانهای معروف در دوره مدرن، میتوان به کارخانه آاگ اشاره کرد که در سال ۱۹۰۹ ساخته شد. این ساختمان بر معماری آلمان تأثیری زیادی گذاشت. بعدها در سال ۱۹۱۵ اولین آسمان خراش آلمان نیز در شهر جنا ساخته شد.
اما هیچ یک از اینها به اندازه تاسیس مدرسه باوهاوس در سال ۱۹۱۹ سبب تقویت معماری مدرن آلمان نشد. والتر گروپیوس، معمار برلینی در سال ۱۹۱۹ با ادغام آکادمی هنرهای زیبا و مدرسه هنرها و پیشهها، مدرسه باوهاوس را در وایمار بنیان نهاد.
او پس از جنگ جهانی اول، به این نتیجه رسید که دوره جدیدی در تاریخ آغاز شده است و تصمیم گرفت تا سبک معماری جدیدی را که بازتابی از این دوران بود، به جهان معرفی کند. گروپیوس اعتقاد داشت که این سبک معماری باید ارزان و براساس تولید انبوه باشد.
او برای دستیابی به این هدف، میخواست هنرمندان و صنعتگران را با هم متحد کند تا به محصولی قابل استفاده و در عین حال ارزشمند دست یابد. گروپیوس از تعدادی از هنرمندان شناختهشده برای آموزش در این مدرسه استفاده کرد و بدین ترتیب، وایمار به محلی برای ملاقات هنرمندان بزرگ جهان بدل شد.
واسیلی کاندینسکی(از معروفترین نقاشان و نظریهپردازان قرن بیستم)، پل کلی (نقاش معروف)، یوهانس ایتن(از آموزگاران بزرگ هنر رنگ) و موهولی ناگی (نقاش، عکاس و طراح گرافیک) از جمله هنرمندان مشهوری بودند که در این مدرسه فعالیت داشتند.
با این وجود، گروپیوس در سال ۱۹۲۵ به دلیل فشارهای سیاسی مجبور شد که مدرسه را به شهر دسائو منتقل کند. او در سال ۱۹۲۸ از کار کنارهگیری کرد و هانس مایر، معمار سوئیسی که ریاست گروه معماری مدرسه را برعهده داشت، جایگزین او شد.
مایر نیز به دلایل سیاسی در سال ۱۹۳۱ برکنار شد. پس از او، لودویگ میس فن در روهه به عنوان مدیر مدرسه انتخاب شد. او مدرسه را به یک کارخانه قدیمی تلفنسازی در برلین منتقل کرد، ولی طولی نکشید که با قدرت گرفتن نازیها در آلمان و افزایش فشار سیاسی بر این مدرسه، باوهاوس در سال ۱۹۳۳ تعطیل شد.
هرچند هدف از تعطیلی مدرسه، جلوگیری از گسترش ایدههای مدرسه باوهاوس بود، اما این هدف محقق نشد. پس از تعطیلی مدرسه باوهاوس، مدیران و استادان مدرسه که همه از هنرمندان و معماران مطرح بودند، به کشورهای مختلف مهاجرت کردند. همچنین شماری از معماران این مدرسه که به شیکاگو سفر کرده بودند، باوهاوس جدیدی را در این شهر تأسیس کردند و نسلی از معماران جوان را پرورش دادند.
بدین ترتیب هرچند مدرسه اصلی باوهاوس در آلمان تعطیل شد، اما ایدههای آن در سراسر جهان گسترش یافت.
معماری مورد علاقه هیتلر
همانطور که گفته شد، با قدرت گرفتن نازیها در آلمان، باوهاوس در سال ۱۹۳۳ تعطیل شد. نازیها با توسعه مدرنیته مخالف بودند و از این رو، با فعالیت مدررسه باوهاوس نیز مخالفت کردند. اما این تنها اقدام نازیها در حوزه معماری نبود.
آنها تغییرات زیادی نیز در شکل ساختمانهای پدید آوردند. هیتلر بر این عقیده بود که معماری هر کشور، قدرت و شهرت حکمران آن کشور را به تصویر میکشد. او تاکید میکرد که در معماری باید از عناصر روم باستان الهام گرفت و آن را با سمبلها و نمادهایی مخصوص آلمان ترکیب کرد تا بدین ترتیب هویت آلمانی در آثار معماری این کشور دیده شود.
هیتلر و همفکرانش به میراث هنر و معماری آلمان میبالیدند. پیشوای آلمان معتقد بود که ساختمانهای قدیمی باید فرهنگ زمان خود را به نسلهای بعدی انتقال دهند. او میخواست با ساخت بناهای جدید، تفکر خود را به نسلهای آینده منتقل کند.
بازسازی و مرمت غیراصولی
هر چند هیتلر به دنبال امپراتوری جدیدی در آلمان بود، اما سربازان نازی در جنگ جهانی دوم شکست خوردند و کشور به دست نیروهای متفقین افتاد. علاوه بر این، بخش زیادی از آثار معماری آلمان در طول جنگ جهانی دوم مورد تخریب قرار گرفت.
حتی آنطور که شواهد تاریخی نشان میدهد؛ ۹۰ درصد از شهرهای کلن، دوسلدورف، دورتمند و اسن در جنگ جهانی دوم نابود شدند. با پایان جنگ، متفقین آلمان را به عنوان کشور شکست خورده به دو نیمه شرقی و غربی تقسیم کردند.
در سال ۱۹۴۹ قسمت شرقی با نام جمهوری دمکرات آلمان زیر نفوذ شوروی و قسمت غربی با نام آلمان فدرال زیر سلطه (انگلستان-آمریکا-فرانسه) شکل گرفتند. سپس در شهرهای مختلف آلمان، اقدامات متفاوتی برای بازسازی آغاز شد. با این وجود، در آلمان غربی روند ساخت و ساز و توسعه نسبت به بخش شرقی سرعت بیشتری داشت. کشورهای غربی برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی، از بازسازی آلمان غربی حمایت کردند.
بدین ترتیب، تعداد زیادی بیمارستان، مدرسه، آپارتمان و جاده در آلمان غربی ساخته شد. حتی بهنظر میرسید که با وجود منابع مالی نامحدود، معماران و برنامهریزان فرصت خوبی برای بازسازی آلمان غربی در اختیار دارند. اما بر خلاف تصور همه، نتیجه چندان مطلوب نشد. در آن دوران، تمام ساختمانها در آلمان غربی شبیه هم ساخته شدند و شهرها ظاهری سرد و بیروح پیدا کردند.
همزمان در آلمان شرقی نیز مجتمعهای مسکونی با ظاهری یکسان و با مصالح پیش ساخته شکل گرفتند. البته کیفیت این واحدهای پیش ساخته در آلمان شرقی قابل مقایسه با آلمان غربی نبود. اما در هر دو طرف، طراحان مدرن سعی کردند تا نظم و ترتیب را جایگزین بینظمی شهرهای کلاسیک آلمان کنند. با این وجود، اقدامات آنها باعث تنهایی، افسردگی و کسالت شهروندان شد.
علاوه بر اینها، بخشی از تاریخ آلمان در جریان مرمت و بازسازی شهرهای این کشور به فراموشی سپرده شد. در چنین شرایطی، برنامهریزان شهری پس از فاز اولیه بازسازی شهرها، برای جلوگیری از تکرار اشتباهات خود، رویکردشان را تغییر دادند.
آنها تلاش کردند تا مرمت و بازسازی شهرها را بر اساس پیشنیه تاریخی بناها انجام دهند. اما باز هم علاقه معماران به سبک مدرن مشکلساز شد. در مدت زمان کوتاهی، ساختمانهای بلند در کنار آثار تاریخی ساخته شدند و بزرگراههای عریض از مرکز شهرها عبور کردند.
این در حالی بود که ساکنان بسیاری از شهرها با چنین رویکردی مخالف بودند. کریستوف رز از معماران نوردراین-وستفالن در این باره میگوید:«معماران در آن دوره به سبک مدرن علاقه داشتند. البته برخی دیگر نیز میخواستند با توجه به پیشینه بناها به مرمت شهرها بپردازند. بدینترتیب میان معماران مناقشه در گرفت.
حتی گروهی از معماران جوان تلاش کردند تا برخی از همکاران خود را که در زمان هیتلر در دفاتر معماری کار میکردند، به حاشیه برانند. امروزه همه میدانیم که اقدامات آنها برای بازسازی شهرهای آلمان غلط بود.»
معماری امروزی آلمان
هر چند بسیاری در آلمان، بازسازی و مرمت غیراصولی پس از جنگ جهانی دوم را محکوم میکنند، اما به نظر میرسد که معماری امروزی آلمان نیز نتوانسته نیاز و خواست شهروندان در غرب و شرق این کشور را برآورده سازد.
امروزه در آلمان مانند بسیاری از کشورهای دیگر، معماری تحت تاثیر تحولات معماری جهان قرار گرفته است و در بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک، ساختمانهای بلند و یکسان در کنار یکدیگر ساخته شدهاند.
دیگر حتی نشانی از هویت آلمانی در آثار معماری این کشور دیده نمیشود. اون یونگ ایی، معمار برجسته کرهای که دفتری شناختهشده در کلن دارد معتقد است که معماری امروزی آلمان، سرد، بیهویت و خالی از احساس شده است.